منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

مانى مى‌گفت: پيدايش عالم از دو هستى است. يکى نور، ديگرى ظلمت. نور لايتناهى است و او خداوند و فرشتهٔ جنان‌النور است و پنج عضو دارد که عبارتند از: حلم، علم، عقل، غيب، و فطنت به ضميمهٔ پنج عضو ديگر که عبارتند از: محبت، ايمان، وفا، مروت و حکمت. خداوند با اين صفت‌ها ازلى بوده و دو چيز ازل ديگر هم با او است که يکى آسمان و ديگرى زمين است.

اعضاءِ آسمان پنج است که عبارتند از: حلم و علم و عقل و غيب و فطنت و اعضاءِ زمين نيز پنج است که به‌ترتيب زير هستند: نسيم، باد، نور، آب و آتش.

ظلمت نيز پنج عضو دارد که عبارتند از: ضباب(ضباب (Zabab)، ميغ و بخارى که در زمستان در هوا پيدا مى‌شود (منتهى‌الارب))، حريق، سموم، باد مهلک، دود و ظلمت. هستى نورافشان در کنار هستى ظلمت است و مانعى ميان آنها نيست. نور را از سمت بالا، راست، پائين و چپ پايانى نيست و ظلمت نيز از چهار طرف پايانى ندارد.

شيطان از زمين تاريک و ظلمانى است و ذات او ازلى نيست. سرش مانند شير و بدن او مانند اژدها و بال‌هاى او همچو بال پرندگان و دم او چون دم ماهى است و مانند چهارپايان چهارپا دارد. شيطان همين که از ظلمت پديدار گشت هر چيزى را که پيش رويش ديد به دم درکشيد و بلعيد و تباه کرد و از سمت راست و چپ به جولان آمده رو به پائين آورد و در همه‌جا تبهکارى کرد و ستيزه‌کنندگان با خود را نابود ساخت. سپس اراده کرد به بالا رود، ولى چون پرتوافشانى نور را ديد ناراحت و نگران شد. زمين پرتوافشان از کارهاى شيطان آگاه گرديد و آگاهى او سبب آگاهى عالم فطنت و عالم غيب و پس از آن عالم عقل و سپس عالم حلم گرديد. سپس فرشتهٔ جنان‌النور آگاه شده براى سرکوبى او حيله‌اى به‌کار برد. به برکت روح خود و عوالم پنج‌گانه و عناصر دوازده‌گانه خود نوزادى به‌وجود آورد که همان انسان قديم(پسر خدا يا اورمزد يا مسيح درخشان که به سريانى 'ايشوزيواء' ناميده مى‌شود.) بود و او را نامزد ستيزه با ظلمت کرد.

انسان قديم نيز خود را به اجناس پنج‌گانه (پنج الهه) نسيم، باد، نور، آب و هوا آراست و آنها را به سپر و سلاح خود قرار داد، اولين چيزى که به تن پوشيد نسيم بود و بالاى آن نسيم بزرگ، نور خيره‌کننده را پوشيد و بر آن نور پوششى از آب غبارانگيز گذاشته و در بادى تند پنهان شده سپس آتش را چون سپر و نيزه به‌دست گرفت و با شتاب از جنان پائين آمده تا به مرز جنگ رسيد. شيطان قديم نيز به اجناس پنج‌گانهٔ خود که عبارت بود از: دود، حريق، ظلمت، سموم و ضباب روى آورده و آنها را زره و پناهگاه خود قرار داده با انسان قديم روبه‌رو گرديد و مدت‌ها با هم جنگيدند. در اين نبرد شيطان بر انسان چيره شد و نور او را بلعيد و او را با اجناس و عناصر او محاصره کرد، فرشتهٔ جنان‌النور الههٔ ديگرى را به‌دنبال او فرستاد و نجات او داده و بر ظلمت پيروز گردانيد و آن فرشته‌اى که به‌دنبال انسان پائين آمد و او را از دست آن دوزخيان نجات داد و اسيرانى از ارواح ظلمت گرفت، حبيب‌الانوار نام داشت.

پس از آن به جهت و روح‌الحيات به آن مرز آمده در آن ژرفاى دوزخ قديم نگاه کرد و انسان قديم و فرشتگان را در محاصرهٔ ابليس و همراهان شرارت پيشهٔ او ديد. در اين هنگام روح‌الحيات با صداى برق‌آساى بلندى به انسان قديم ندائى در داد که به‌صورت الهه درآمد و با شيطان قديم درآميخت، يعنى اجزاءِ پنج‌گانهٔ نور با اجزاءِ پنج‌گانهٔ ظلمت درآميخت به اين ترتيب که دود با نسيم آميخته شد و اين نسيم ممزوج از آن به‌وجود آمد. آنچه لذت و آسايش نفس و حيات حيوانى است از نسيم و آنچه نابودى و آزار است از دود است. حريق با آتش آميخته شد اين آتش از آن آميزش فراهم آمده است. آنچه سوزندگى و نابودى و فساد دارد از حريق و آنچه درخشندگى و روشنائى دارد از آتش است. نور با ظلمت درآميخت و اين جسم‌هاى ستبر و کلفت چون طلا و نفره و امثال آن پيدا شد. آنچه صفا و زيبائى و نظافت و سود دارد از نور و هرچه چرکى و تيرگى و غلظت و قساوت دارد از ظلمت است. سموم با باد آميخته شد و اين باد کنونى از آن است و آنچه منفعت و لذت دارد از باد و هرچه موجب اندوه و شرم و زيان است از سموم است. ضباب با آب آميخته شد. چيزهاى صفادار و گوارا و ملايم نفس از آن آب و چيزهاى جدائى‌اندازه و خفه‌کننده و موجب نابودى و سنگينى و فساد از سموم است.

همين‌که اجناس پنج‌گانهٔ ظلمت با اجناس پنج‌گانهٔ نور آميخته شدند، انسان قديم تا ژرفاى مغاک پائين رفته اجناس ظلمت را از بيخ و بن درآورد تا بيشتر شوند سپس به‌بالا يعنى جايگاهى که در ميدان جنگ داشت برگشت و به برخى از فرشتگان دستور داد قسمت به‌هم آميخته را به زمين ظلمت که در پشت نور قرار داشت بکشانند و از آسمان بياويزند، سپس يک فرشتهٔ ديگر را گماشت که آن اجزاءِ به‌هم آميخته را نگهدارى کند.

فرشتهٔ عالم نور به يکى از فرشتگان خود امر کرد تا از آن اجزاى به‌هم آميخته، اين عالم را بيافريند، به‌طورى که اجزاى نورانى از اجزاى ظلمانى جدائى داشته باشند. او ده آسمان و هشت زمين بيافريد، يک فرشته براى حمل آسمان‌ها و يکى هم براى برداشتن زمين گماشت. براى هر آسمان دوازده دروازه با دهليزى بسيار بزرگ و گشاد قرار داد.

پس از آن خورشيد و ماه را براى تصفيه نور اين عالم آفريد. آفتاب تصفيه‌کنندهٔ نورى است که با اهريمنان گرما آميخته و ماه تصفيه‌کنندهٔ نورى است که با اهريمنان سرما آميخته است و همهٔ اينها در ستونى از تسبيحات و نيايش‌ها با ساير تسبيحات و تقدسات و سخنان نغز و نيکوکارى‌ها به آسمان مى‌رود و به آفتاب واگذار مى‌شود و آفتاب آن‌را به نورى که در عالم تسبيح و در بالاى آن قرار دارد مى‌دهد و از آنجا به‌سوى نور برگزيده و خالص رهسپار مى‌گردد. اين کار تا وقتى است که از نور چيزى بماند که آفتاب و ماه توانائى تصفيه آن را نداشته باشند. در اين هنگام فرشتهٔ حامل زمين‌ها برکنار مى‌شود و فرشتهٔ ديگر آسمان‌ها را رها مى‌کند و بالا و پائين درهم مى‌ريزد و آتش و به جوش و خروش درمى‌آيد و در تمام اشياء زبانه مى‌کشد تا هر نورى که در آنها باشد تحليل رود.

اين خروش و زبانه کشيدن آتش ۱۴۶۸ سال ادامه خواهد داشت. همين‌که اين تدبيرها به پايان رسد و زشتى روح ظلمت، رستگارى نور و اوج گرفتن فرشتگان و لشگريان نگهبانان را ببيند به زارى درآيد و قصد جنگ کند. سپاهيانى که دور او هستند وى را سرزنش کنند و او به قبرى فرو شود که براى او کنده بودند و بر آن قبر سنگى به بزرگى دنيا گذارند که او را خرد و خمير مى‌سازد.






برچسب ها : ایین مانی, گفته های مانی,

موضوع :
آیین مانی ,  , 

اساس احکام کيش مانى ايمان به چهار بزرگ است. خدا و نور او و توانائى‌ او و حکمت او. خداوند تبارک و تعالى فرشتهٔ جنان‌النور است و نور او آفتاب و ماه و نيروى او فرشتگان پنج‌گانهٔ نسيم و باد و نور و آب و آتش و حکمت او همين دين مقدس است که بر پنج معنا استور است. ۱. معلمان فرزندان حلم و بردباري. ۲. مستعمان فرزندان علم. ۳. کشيشان فرزندان عقل. ۴. صديقان فرزندان غيب. ۵. سماعان فرزندان فطانت.

واجبات دهگانهٔ کيش مانى عبارت است: ترک بت‌پرستي، ترک دروغ‌گوئي، ترک بخل و زفتي، ترک آدم‌کشي، ترک زناکاري، ترک دزدي، ترک آموختن علل و اساب جادوگرى و پايدارى در دو چيز، يک نداشتن شک و ترديد در کيش و دوم سستى و فتور در کار.

مانى در شبانه‌روز چهار نماز را واجب دانسته و اوقاتى را به روزه اختصاص داده است.





برچسب ها : ایین مانی,

موضوع :
آیین مانی ,  , 

مانى بنيانگذار دين مانوى پسر فاتک (Fatak) يا فتق‌بن‌ابوبرزام و از حسکانيان بود(حسکانيان گروهى از فرزندان نيشابوريان و آنان نيز از اشکانيان بودند.). آگامپيوس پدر او را اهل شوش دانسته است. نام مادر او را نوشيت يا يوسيت گفته‌اند و در کتاب‌الفهرست ابن‌نديم، راميس و به‌قولى اوتاخيم و به‌قولى ديگر مريم يا مرمريم ذکر کرده‌اند. پدر و مادر او هر دو از پاتى‌ها بوده‌اند.

در مأخذ مسيحى - لاتيني، اسم مانى را قوربيقوس و در مأخذ يونانى کوپريکوس ثبت کرده‌اند. بعضى‌ها اين کلمه را مصحف کرفه‌گر (نيکوکار) فارسى فرض کرده‌اند.

مانى در بابل متولد شده، در قريهٔ مردينو در کوثى عليا. در سال چهارم سلطنت اردوان و در سنهٔ ۵۲۷ تاريخ منجمان بابل که از اول ماه نيسان بابلى سنهٔ ۳۱۱ پيش از ميلاد مسيح شروع مى‌شود، يعنى در آن سال بابلى که از هفتم آوريل رومى يوليانى سنهٔ ۲۱۶ مسيحى تا بيست‌وهفت مارس سنهٔ ۲۱۷ امتداد داشت تولد يافته است.

فاتک اصلاً از همدان بوده ولى در تيسفون مستقر بود که هاتفى وى را ندا داد که اى فاتک، از خوردن شراب و گوشت و مباشرت با زنان بپرهيزد و هيچ زنى را به حبالهٔ نکاح خود در نياور. فاتک که اين ندا را شنيد به جنوب رفته در ناحيه ميشان (دشت ميسان) ساکن شده و به فرقهٔ مذهبى مغتسله يعنى تعميدکنندگان که همان اسلاف ماندائى‌ها يا صبهٔ کنونى و صابئين قديم(به ظن قوى اين فرقه پس از مهاجرت از فلسطين در همان خطهٔ ميسان ساکن شدند. اينان پيروان يحيى‌بن‌زکريا هستند و تعميد عمل مذهبى آنها است. بعدها طريقهٔ کنونى مخلوط با عقايد بابلى و ايرانى داخل معتقدات آنها شد.) است پيوست و طريقهٔ آنها را کم و بيش را با دستور هاتف غيبى وفق داد. هنگامى‌که هاتف او را نداد داد، زن او مريم، مانى را باردار بود و پس از اينکه او را زائيد، خواب‌هاى خوبى در مورد پسر خود ديد و چنين مى‌پنداشت که آنچه را ديده در بيدارى بوده است. مثل اين بود که کسى او را مى‌گيرد و به آسمان مى‌‌برد و برمى‌گرداند. پدر او کسى را فرستاد که مانى را نزد او بياورد تا پيش خودش تعليم ببيند و به کيش وى درآيد. مانى پس از بلوغ به کيش پدر (مغتسله) درآمد. او درهمان کودکى سخنان حکيمانه‌اى مى‌گفت دوازدهمين سال او که تمام شد، از فرشتهٔ جنان‌النور که همان خدا است وحى بر او نازل شد. فرشته‌اى که وحى را آورد توم نام داشت و در زبان نبطى به معنى قرين (همزاد) است. توم به وى گفت: از اين ملت کناره‌گيرى کن زيرا تو از آنان نيستى و بر تو است که پرهيزگارى و ترک شهوت‌رانى کنى ولى هنوز هنگام ظهور تو فرا نرسيده، براى اينکه تو خردسال هستي، هنگامى که بيست‌وچهار سال او به پايان رسيد، توم آمده به‌وى گفت: آن هنگام فرا رسيده که ظاهر شوى و رسالت خود را اعلام کني.

مانى در سال ۲۷۶ مسيحى درگذشت برخى برآنند که وى را مصلوب کردند.

تا چندى پيش، از کتاب‌هاى مانى اطلاعى در دست نبود و هر چه در اين باب گفته مى‌شد از گفته‌هاى مورخان مسيحى و مربوط به مباحثات و مشاجراتى مى‌شد که ميان ترسيان و مانويان در مى‌گرفت. مورخان مؤلفان عرب و ايرانى مانند مفصل‌بن‌عمر جعفى و جابربن حيان و طبرى و محمد‌ابن اسحق‌النديم و مسعودى و يعقوبى و ديگران اطلاعات بسيار گرانبهائى جمع‌آورى کرده‌اند. ولى اخيراً در نتيجه کاوش‌هائى که در ترکستان به‌عمل آمد، در نزديکى تورفان کتبى چند از مانى به‌دست آمد که به زبان سغدى و ترکى و چينى نوشته شده است. چون دين او به مصر هم گسترش يافته بود، آثارى از او به زبان قبطى نيز کشف شده است. متون مذکور مربوط به تعاليم ديني، و عظ و خطابه و سرودهاى مذهبى مانويان است. مانى کتابى هم به‌نام آئينهٔ اعترافات دارد. مهم‌ترين کتب مانى را کنزالاحياءِ شاپورگان و سفرالاسرار مى‌دانند. مانى کتاب‌هاى خود را با نقاشى‌هاى زيبا مصور مى‌کرد و از اين رو برخى در آن زمان او را مانى نقاش مى‌ناميدند.

به‌طور خلاصه مى‌توان گفت که مانى داراى هفت کتاب بود که يکى به زبان فارسى و شش کتاب به زبان سورى بود که برخى عبارتند از: کتاب سفرالاسرار، کتاب سفرالجباره و نيز رسالات متعددى از جمله: رسالة‌الهند العظيمه، رسالة قضاء العدل، رسالة الهدى الصغيره، رسالة سيس ذات الوجهين، رسالة التدبير، رسالة سهراب فى الفرس و ده‌ها رساله ديگر. مانى رسالت خود را آخرين نجات‌دهنده مى‌دانست.. به‌زعم او پيامبران پيش از او: بودا، زرتشت و عيسى بوده‌اند، اما عيسائى را که او پيامبر خوانده گويا غير از عيسى‌بن مريم است، زير او عيسى‌بن مريم را شيطان مى‌دانسته است، وى تورات را به‌کلى رد کرده و منکر موسى است. با تجزيه و تحليل عقايد مانويان معلوم مى‌شود که او افکارى از مذاهب بومى ايران مانند زرواني، زرتشتي، اساطير بابلي، عقايد عيسائى و طريقهٔ گنوسى به‌ويژه مرقيون و صابئه را گرفته و يکجا جمع کرده و با اصولى که خود بنيان نهاده درآميخته و کيشى به‌وجود آورده که بنابر ادعاى او جنبه علمى دارد. مبناى دين مانى بر دوگانه‌پرستى (ثنويت) است.

مانى مى‌گويد: 'در آغاز آفرينش دو دنيا (دوبن) به‌وجود آمد يکى جهان نورانى که در رأس آن پدر بزرگان و خداوند مهربان قرار داشت و ديگر عالم ظلمت تحت تسلط امرى پنج‌گانه تاريک دل و ظلماني. ميان اين دو کشور يعنى کشور نور و کشور ظلمت سر حد مشخصى قرار داشت، ولى جهان تاريکى در صدد برآمد بر منطقهٔ نور تخطى و تجاوز کند و در اين عمل توفيق نيافت' .

مراسم عبادى مانويان توأم با سرودهاى مذهبى بوده که شنونده را مفتون مى‌ساخته است.

مانى مى‌کوشيد تا ميان دين خود و مسيحيت رابطه‌اى برقرار کند، چنانکه در مورد آئين بودا و زرتشت هم کرده بود. جنبهٔ مسيحى پيام او براى غرب و جنبهٔ بودائى او براى شرق بود، ميان اين دو حوزهٔ دعوت امپراتورى ايران قرار داشت که براى آن بخش زرتشتى نظام او تهيه شده بود. بنياد مانويت، ايرانى است، ولى نه ايرانى محض، بلکه زرتشتى از زاويهٔ ديد گنوسي. بايد توجه داشت که دين مانى همراه کيش زروانى که در زمان ساسانيان گسترش يافت ضربه‌اى بود براى وحدت دينى و ملى ايران، زيرا گرويدن عدهٔ زيادى به کيش ماني، دين زرتشتى را تهديد مى‌کرد. مانى با اينکه کيش خود را بر مبناى سه آئين بودائي، زرتشتى و مسيحى قرار داد و دامنهٔ تبليغات او تمامى بين‌النهرين و مصر و ايران را در برگرفت نتوانست دوام و بقاءِ خود را حفظ کند ليکن براى ايرانيان دو جنبهٔ خير و شر دربرداشت. خير ازآن جهت که مغان را وادار به جمع‌آورى و تدوين و تفسير کتاب مقدس اوستا کرد و آنان را بيش از پيش به‌راه ديانت کشانيد، با کشته شدن مانى و پيروان او کيش زرتشتى جانى تازه و دوباره به خود گرفت. چون دوگانگى عجيبى بين مردم آريائى ايران به‌وجود آمد که اگر مدتى ادامه پيدا مى‌کرد تبديل به کشت و کشتار و فسادى بس زياد مى‌گرديد، چنانکه همين دوگانگى زودگذر آغازى براى ضعيف شدن ايران و حملهٔ تازيان بود.





برچسب ها : ایین مانی,

موضوع :
آیین مانی ,  , 


صفحه قبل 1 صفحه بعد

دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ